کلمات و اصطلاحات مربوط به لوازم خانگی Home Appliances در آیلتس

۲۶ بازديد

bells and whistles

لوازم جانبی

 

Meaning: the things that sth. has that are not necessary even though they make it more interesting

 لوازمی همراه با امکاناتی که ضروری نیستند ولی آن را جذاب تر می کنند

 

EXP: The car has all the latest bells and whistles but I don’t think it’s worth the money.

این ماشین جدیدترین لوازم جانبی را دارد اما فکر نمی کنم به قیمتش بیارزد.

 

The battery has run down.

(شارژ) باتری تمام شده است.

 

Meaning: The battery is gone.

باتری تمام شده است.

 

EXP: I can’t use my mobile phone because the battery has run down.

من نمی توانم از تلفن همراهم استفاده کنم زیرا شارژ باتری آن تمام شده است.

 

on the blink

خراب شدن

 

Meaning: not working properly

درست کار نکردن

 

EXP: The coffee maker is on the blink again.

قهوه ساز دوباره خراب شده است.

 

manufacturer

تولید کننده

 

Meaning: a company that manufactures a product

شرکتی که محصولی را تولید می کند

 

EXP: Today most manufacturers blend both. (Cambridge IELTS 8)

امروزه اکثر تولید کنندگان هر دو را با هم ترکیب می کنند. (کمبریج آیلتس 8)

 

refund

 بازپرداخت / پس دادن

 

Meaning: money that was yours that you get again because you have decided you do not want sth.

پولی که مال شما بوده است و دوباره آن را دریافت می کنید زیرا از خرید چیزی منصرف شده اید

 

EXP: If you return faulty shoes at once, you have a right to insist on a refund. (Cambridge IELTS 8)

اگر کفش های معیوب را فوراً برگردانید، حق دارید بر بازپرداخت پول پافشاری کنید. (کمبریج آیلتس 8)

 

clunky

یغور، گنده

 

large and heavy

بزرگ و سنگین

 

Meaning: difficult to carry because of being heavy

به دلیل سنگین بودن حمل آن دشوار است

 

EXP: Sophia has a slow and clunky computer.

سوفیا رایانه کند و گنده ای دارد.


در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در مقاله کلمات و اصطلاحات مربوط به لوازم خانگی Home Appliances در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با لوازم خانگی در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

کلمات و اصطلاحات مربوط به کار و شغل Job در آیلتس

۲۶ بازديد

a sense of fulfilment

احساس رضایت

 

Meaning: having the opportunity to develop one’s abilities and interests

داشتن فرصت برای توسعه توانایی‌ها و علایق خود

 

EXP: Madison found a sense of fulfilment and joy as a teacher.

مدیسون به عنوان یک معلم احساس رضایت و شادی می‌کرد.

 

frustration

درماندگی / ناکامی / سرخوردگی

 

Meaning: the feeling of being upset because you cannot achieve sth.

احساس ناراحتی به این دلیل که نمی‌توانید به چیزی دست یابید.

 

All her efforts met with frustration.

تمام تلاش‌های او ناکام ماند.

 

brain drain

فرار مغزها

 

Meaning: a situation in which professionals go to another country in order to improve their living or working conditions

وضعیتی که در آن متخصصان برای بهبود شرایط زندگی یا کار خود به کشور دیگری می روند

 

EXP:  This brain drain was caused by highly-skilled people only offering their services to the highest bidder.

این فرار مغزها ناشی از این بود که افراد بسیار کارکشته خدمات خود را صرفاً به پیشنهاددهنده بالاترین قیمت ارائه می‌دهند.

 

work experience

تجربه کاری

 

Meaning: the experience and skills that a person gains in doing a particular job (likely to be written incorrectly as “working experience” by non-native English speakers)

تجربه و مهارت هایی که شخص در انجام شغل خاصی کسب می کند (احتمالاً انگلیسی زبان های غیر بومی به اشتباه آن را به صورت ” working experience” می نویسند)

 

EXP: Paul decided to get work experience in South America because he wanted to learn about Latin American life (Cambridge IELTS 8).

پل تصمیم گرفت تا تجربه کاری در آمریکای جنوبی بدست آورد زیرا می خواست با زندگی در آمریکای لاتین آشنا شود (کمبریج آیلتس 8).

 

excessive workload

حجم کار بیش از حد

 

have too much work to do

داشتن کار بسیار زیاد برای انجام دادن

 

Meaning: work overload

کار زیاد بر روی دوش کسی

 

EXP: The employees have been complaining about the excessive workload — they had to do too much in too little time.

کارمندان از حجم کار بیش از حد شکایت می کردند – آنها مجبور بودند در زمان بسیار کمی کار بسیار زیادی انجام دهند.

 

be labour intensive

پرزحمت بودن

 

Meaning: be a process that requires a lot of effort

فرایندی که به تلاش زیادی نیاز دارد

 

EXP: However, the process took a long time and was labour intensive (Cambridge 1ELTS 8).

با این حال، این فرایند مدت زمان زیادی طول کشید و پرزحمت بود (کمبریج آیلتس 8).

 


در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در مقاله کلمات و اصطلاحات مربوط به کار و شغل Job در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مربوط به کار و شغل در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

کلمات و اصطلاحات مربوط به راه حل ها Solutions در آیلتس

۲۶ بازديد
  1. pave the way for sth.

    • معنی: هموار کردن راه برای چیزی
    • توضیح: ایجاد موقعیتی که اتفاق افتادن چیزی را آسان تر کند
    • مثال: Scientists hope the data from this expedition will pave the way for a more detailed exploration of Mars.
      • دانشمندان امیدوارند داده های حاصل از این سفر علمی راه را برای اکتشاف دقیق تر مریخ هموار کند.
  2. lay the groundwork for sth.

    • معنی: زمینه را برای چیزی فراهم کردن
    • مثال: The committee will meet today to lay the groundwork for talks next month.
      • این کمیته امروز تشکیل جلسه خواهد داد تا زمینه را برای مذاکرات در ماه آینده فراهم کند.
  3. stumbling block

    • معنی: مانع/ سد راه
    • مثال: However, there is still a big stumbling block. (Cambridge IELTS 8)
      • با این حال، هنوز یک مانع بزرگ وجود دارد. (کمبریج آیلتس 8)
  4. preventative measures

    • معنی: اقدامات پیشگیرانه
    • مثال: These people argue that a large proportion of a country’s health budget should be spent on health education and preventative measures.
      • این افراد معتقدند که بخش زیادی از بودجه سلامت یک کشور باید صرف آموزش بهداشت و اقدامات پیشگیرانه شود.

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در مقاله کلمات و اصطلاحات مربوط به راه حل ها Solutions در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مربوط به راه حل ها در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

کلمات و اصطلاحات مربوط به مهمانی ها و جشن ها در آیلتس

۲۸ بازديد

go overboard

بیش از حد اشتیاق نشان دادن / زیاده روی کردن

 

be too eager about sth.

بیش از حد مشتاق چیزی بودن

 

Meaning: do too much for sth.

بیش از حد برای چیزی تلاش کردن

 

EXP: They went overboard with the party preparation.

آنها برای تدارک مهمانی بیش از حد مشتاق بودند.

 

be ill-equipped to do sth.

برای انجام کاری مجهز نبودن/ آماده نبودن / از عهده انجام کاری برنیامدن

 

Meaning: do not have the necessary equipment or skills for a particular activity

تجهیزات یا مهارت لازم را برای یک فعالیت خاص نداشتن

 

EXP: These young parents are ill-equipped to cope with their children without extra help.

این والدین جوان بدون کمک نمی توانند از عهده ی نگهداری فرزندان خود برآیند.

 

have a blast

اوقات بسیار خوشی داشتن

 

enjoy ourselves

خوش گذراندن

 

Meaning: have an enjoyable and exciting experience

یک تجربه لذت بخش و هیجان انگیز داشتن

 

EXP: We had a blast at the party last night.

دیشب در مهمانی خیلی به ما خوش گذشت.

 

enjoy oneself immensely

بسیار خوش گذراندن

 

EXP: Although we had to live on very modest incomes we still enjoyed ourselves immensely.

اگرچه مجبور بودیم با درآمد بسیار کم زندگی کنیم، باز هم خیلی خوش می گذراندیم.

 

let sb’s hair down

خودمانی رفتار کردن / از حالت رسمی درآمدن / راحت بودن

 

Meaning: relax and enjoy oneself without worrying what others think

ریلکس بودن و خوش گذراندن بدون نگرانی از اینکه دیگران چه فکری می کنند

 

EXP: Mandy really let her hair down. She laughed, clapped and danced at the party.

مندی واقعا خودمانی شده بود . در مهمانی می‌خندید، دست می‌زد و می‌رقصید.

 


در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در مقاله کلمات و اصطلاحات مربوط به مهمانی ها و جشن ها در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مربوط به مهمانی ها و جشن ها در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

کلمات و اصطلاحات مربوط به ساختمان ها Buildings در آیلتس

۲۷ بازديد
  1. under construction

    • معنی: در دست ساخت
    • مثال: The hotel is still under construction.
      • این هتل هنوز در دست ساخت است.
  2. the construction industry

    • معنی: صنعت ساخت و ساز
    • مثال: Billy works in the construction industry.
      • بیلی در صنعت ساخت و ساز کار می کند.
  3. be dilapidated

    • معنی: کلنگی بودن
    • مثال: The abandoned building looks dilapidated.
      • ساختمان متروکه کلنگی به نظر می رسد.
  4. be a showcase for…

    • معنی: ویترینی برای … بودن
    • مثال: Buildings are showcases for the artistic achievement of citizens.
      • ساختمان ها ویترین‌هایی برای دستاورد هنری شهروندان هستند.
  5. represent sth.

    • معنی: نمایانگر چیزی بودن
    • مثال: This building is significant because its exterior represents an excellent example of the post-modern style of architecture.
      • این بنا به این دلیل قابل توجه است که نمای بیرونی آن نمایانگر نمونه ای عالی از سبک معماری پست مدرن است.
  6. central location

    • معنی: موقعیت مرکزی
    • مثال: What about the location? It’d be nice to be central. (Cambridge IELTS 8)
      • موقعیتش کجاست؟ خیلی خوب است که در مرکز باشد. (کمبریج آیلتس 8)

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در مقاله کلمات و اصطلاحات مربوط به ساختمان ها Buildings در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مربوط به ساختمان ها در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است. 

  تفاوت get و become در انگلیسی

۲۹ بازديد

در انگلیسی گفتاری غیررسمی از "get" و در انگلیسی نوشتاری رسمی از "become" استفاده می‌شود. هر دو این فعل‌ها برای بیان تغییر یک حالت یا وضعیت به حالت دیگر استفاده می‌شوند.

مثال‌ها:

  • She got angry and yelled at the children.

    • عصبانی شد و سر بچه‌ها داد زد.
  • She became furious and scolded the children.

    • او عصبانی شد و بچه‌ها را سرزنش کرد.
  • The weather gets warmer the further south you go.

    • هر چه به سمت جنوب بروید هوا گرمتر می‌شود.
  • As we travelled south, the weather became increasingly warm.

    • همانطور که به جنوب سفر می‌کردیم، هوا به طور فزاینده‌ای گرم می‌شد.
  • They got tired after an hour or so of walking.

    • بعد از یک ساعت یا بیشتر پیاده‌روی خسته شدند.
  • He became weary from the long day of travel behind him.

    • از روز طولانی سفر که پشت سر گذاشته بود خسته شد.

همچنین می‌توانیم از "become" با یک اسم برای بیان تغییر یا توسعه استفاده کنیم، اما با "get" این کار ممکن نیست.

مثال:

  • In 2009, Barack Obama became the 44th President of the United States.
    • در سال 2009، باراک اوباما چهل و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده شد.

نکته مهم: "get" به کار می‌رود در گفتار غیررسمی و "become" در نوشتار رسمی.


برای مقایسه get  و become  و همچنین فهرستی از معانی مختلف فعل get  و become   به مقاله تفاوت get و become در انگلیسی سربزنید.

  کلمات و اصطلاحات مربوط به فرهنگ Culture در آیلتس  

۲۳ بازديد
  • multicultural society: جامعه چند فرهنگی

    • The range of TV programmes there is very broad because it is a multicultural society and people of all backgrounds like to watch TV.
      • طیف برنامه های تلویزیونی در آنجا بسیار گسترده است، زیرا جامعه ای چند فرهنگی است و افراد با هر پیشینه ای دوست دارند تلویزیون تماشا کنند.
  • cultural mosaic: آمیزه فرهنگی

    • The UK is a cultural and social mosaic.
      • بریتانیا یک آمیزه فرهنگی و اجتماعی است.
  • disseminate: پخش کردن/ منتشر کردن

    • Temporal hours, which were first adopted by the Greeks and then the Romans, who disseminated them through Europe, remained in use for more than 2,500 years (Cambridge IELTS 8).
      • ساعت‌های زمانی، که ابتدا توسط یونانی‌ها و سپس رومی‌ها پذیرفته شدند و بعد آنها را در سراسر اروپا پخش کردند، بیش از 2500 سال همچنان مورد استفاده بودند. (کمبریج آیلتس 8)
  • mainstream: جریان غالب، روند کلی

    • What they are certainly not finding, however, is any change in attitude of mainstream scientists (Cambridge IELTS 8).
      • با این حال، آنچه آنها مطمئناً بدان دست نمی‌یابند، هر گونه تغییر در نگرش اکثریت دانشمندان است. (کمبریج آیلتس 8)
  • be customary: مرسوم بودن

    • In the UK a handshake is customary when a person is introduced to somebody new.
      • در انگلستان، وقتی فردی به فرد جدیدی معرفی می‌شود، دست دادن مرسوم است.

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در مقاله کلمات و اصطلاحات مربوط به فرهنگ Culture در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با فرهنگ در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است. 

کلمات و اصطلاحات مربوط به علم و فناوری Science-Technology در آیلتس

۲۴ بازديد

welcome sth. with open arms

با آغوش باز به استقبال چیزی رفتن

 

Meaning: be very pleased with sth. new

از چیز جدیدی بسیار راضی بودن

 

EXP: TV viewers welcomed the arrival of HDTV with open arms.

بینندگان تلویزیون ازتلویزیون HD بسیار استقبال کردند.

 

popularise sth.

عمومیت بخشیدن به چیزی

 

Meaning: make sth. popular or present sth. to the general public

ارایه کردن چیزی به عموم یا چیزی را مورد پسند عامه کردن

 

EXP: The government has been trying to popularise these eco-friendly cars.

دولت در تلاش بوده است تا این خودروهای دوستدار محیط زیست را محبوب مردم کند.

 

dependency on sth.

 وابستگی به چیزی

 

Meaning: a situation in which you need something in order to live or succeed

موقعیتی که در آن برای زندگی یا موفقیت به چیزی نیاز دارید

 

EXP: So integral have these time-based technologies become to day-to-day existence that our dependency on them is recognised only when they fail to work (Cambridge IELTS 8).

آنقدر این فناوری‌های مبتنی بر زمان با زندگی روزمره عجین شده‌اند که وابستگی ما به آن‌ها تنها زمانی تشخیص داده می‌شود که کار نکنند (کمبریج آیلتس 8).

 

genetic engineering

مهندسی ژنتیک

 

Meaning: scientific alteration of the structure of the genes in a living organism

تغییر علمی ساختار ژن ها در یک موجود زنده

 

EXP: Genetic engineering can be used to create more productive and disease-resistant farm animals.

از مهندسی ژنتیک می توان برای ایجاد دام های مولدتر و مقاوم تر به بیماری استفاده کرد.

 

genetically-modified food

مواد غذایی اصلاح شده ژنتیکی

 

Meaning: crop plants created for human consumption using the latest molecular biology technology

گیاهان زراعی برای مصرف انسان با استفاده از آخرین فناوری زیست شناسی مولکولی ایجاد شده اند

 

EXP: Gene transfer from genetically-modified food to cells of the human body has caused public concern.

انتقال ژن از مواد غذایی اصلاح شده ژنتیکی به سلول های بدن انسان باعث نگرانی عموم شده است.

 

minimise the risk of sth.

به حداقل رساندن خطر چیزی

 

Meaning: to reduce sth. harmful or unpleasant to the smallest amount or degree

کاهش زیانبار یا ناخوشایند بودن چیزی به کمترین مقدار یا درجه

 

EXP: By minimising human involvement, the idea was to minimise the risk of flawed results (Cambridge IELTS 8).

ایده این بود که با به حداقل رساندن دخالت انسان، خطر نتایج ناقص را به حداقل برسانیم (کمبریج آیلتس 8).

 


در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در مقاله کلمات و اصطلاحات مربوط به علم و فناوری Science-Technology در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با علم و فناوری در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

کلمات و اصطلاحات مربوط به جرم، قانون و عدالت در آیلتس

۲۷ بازديد

 uphold an ordered society

 حفظ جامعه‌ای منظم

 

Meaning: keep social order and safety

حفظ نظم و امنیت اجتماعی

 

EXP:  Some people argue that the death penalty is essential for upholding an ordered society.

برخی افراد معتقدند که مجازات اعدام برای حفظ جامعه‌ای منظم ضروری است.

 

curb lawless behaviour

مهار رفتاری غیرقانونی

 

Meaning: stop or control illegal conduct

متوقف سازی یا کنترل رفتار غیرقانونی

 

EXP:  The police will aim to curb lawless behaviour without using excessive force.

هدف پلیس مهار رفتار غیرقانونی بدون استفاده از زور بیش از حد خواهد بود.

 

be tempted into…

وسوسه شدن به …

 

Meaning: be persuaded to do sth. unwise or immoral

متقاعد شدن به انجام چیزی نابخردانه یا غیر اخلاقی

 

EXP:  Those at the bottom of society may be more likely to be tempted into a life of crime as a solution to their problems.

آنهایی که در سطح پایین جامعه قرار دارند ممکن است بیشتر وسوسه شوند که به عنوان راه حلی برای مشکلاتشان وارد زندگی تبهکارانه شوند.

 

juvenile delinquency

بزهکاری جوانان

 

Meaning: crimes committed by young people

جرایمی که جوانان مرتکب می شوند

 

EXP:  Rates of juvenile delinquency are on the rise.

میزان بزهکاری جوانان در حال افزایش است.

 

legal age

سن قانونی

 

Meaning: the age at which a person is allowed to do a particular thing or is held responsible for an action

سنی که در آن شخص مجاز به انجام کار خاصی است یا در قبال یک عمل مسئول شناخته می شود

 

EXP:  Bethany could not get a driver’s license because she was not of legal age.

بتانی نتوانست گواهینامه رانندگی بگیرد زیرا به سن قانونی نرسیده بود.

 


در این آموزش آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با جرم، قانون و عدالت در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است. برای دریافت کلمات و اصطلاحات بیشتر به مقاله کلمات و اصطلاحات مربوط به جرم، قانون و عدالت در آیلتس سر بزنید.

کلمات و اصطلاحات مربوط به تلاش، برنامه و تصمیم در آیلتس

۲۴ بازديد

تلاش:

  • in advance: از قبل (قبل از اینکه چیزی اتفاق بیافتد یا انتظار می رود که اتفاق بیفتد)
  • beforehand: از قبل (قبل از اینکه چیزی اتفاق بیفتد یا انجام شود)

برنامه:

  • draw up a plan / a list: برنامه/ فهرستی را تهیه و تنظیم کردن (برنامه یا فهرستی را تهیه کردن و نوشتن)

تصمیم:

  • intend to do sth.: قصد انجام کاری را داشتن (برنامه ای در ذهن داشتن برای انجام کاری)
  • have one’s heart set on sth.: فکر و ذکر کسی به چیزی مشغول بودن (واقعاً قصد انجام کاری را داشتن)
  • make up one’s mind: تصمیم خود را گرفتن (تصمیم گرفتن)

احساسات:

  • have mixed feelings about sth.: احساسات متضادی در مورد چیزی داشتن (در مورد چیزی احساسات خوب و بد داشتن)

مثال:

  • I intend to draw up a plan in advance for my trip to Paris. I have my heart set on visiting the Eiffel Tower and the Louvre. (من قصد دارم قبل از سفرم به پاریس برنامه ای تهیه کنم. من مشتاقانه منتظر دیدن برج ایفل و موزه لوور هستم.)

نکته:

  • اینها فقط چند نمونه از اصطلاحات مربوط به تلاش، برنامه و تصمیم در انگلیسی هستند. اصطلاحات بسیاری دیگر نیز وجود دارند که می توانید یاد بگیرید.
  • بهترین راه برای یادگیری اصطلاحات جدید استفاده از آنها در مکالمه و نوشته است.

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در این آموزش آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با تلاش، برنامه و تصمیم در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است. برای دریافت اصطلاحات و کلمات بیشتر به مقاله کلمات و اصطلاحات مربوط به تلاش، برنامه و تصمیم در آیلتس سربزنید.